سخت نمی گیرم به بودن هایی که نبود دارد…
به هست هایی که نیست دارد…
به امیدهای نا امید و بی حد…
به ساز ناکوک دنیای کوچکمان
تو مردانگی کن از برای دلت
به گمانت شیر شده ای…
من می بازم و فرو می روم در غفلت دوست نداشته شدنم
و ضربه های مهلک وارد شده بر پیکرم