از نوازش سر انگشتانت بر پیکر آزرده ام جان می گرفتم
و اکنون، جان می دهم
از بوسه های بی شمارت می پروردم و اکنون، می فسرم
دیگر چیزی برای از دست دادنت نمی بینم
و من همان سفید برفی تو بودم
و اکنون، سیاه بخت عالمم
وب سایت فرهنگی ،اجتماعی ،آموزشی
از نوازش سر انگشتانت بر پیکر آزرده ام جان می گرفتم